شاينا شاينا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

ستاره هاى آسمون دل من

سما و شاینا

چه ستاره قشنگی داره میدرخشه تو خونمون.دنباله دار و زیبا و البته بازیگوشو چشمک زن'مامان سمانه دوسیت دالم خیلی!همینه که شیطنتات خستم نمیکنه.الان که ماهه رمضونه و تو خونه ها فرشته بارونه'قشنگترین فرشته خدا تو خونمونه که ایشالا فرشته بارون شه تمام خونه های بی ستاره'خوشبختی همه دعای شب قدرمونه و اینکه خدا ازمایشمون نکنه با اولاد و والدین  که ایشالا داغی داغ عزیزو هیشکی نکشه تو سینه'ماه دیگه دو سال میگذره از با تو بودنمون که حالا یاد گرفتی میگی اتوبوس میشه باس! لباتو غنچه کنی و بگی صندلی میشه چر و ماهی میشه فیش'بشینی رو پای مامانو بگی از بازیهات با بچه های خونه بازی یا بگی برام که منو ببر پارک واسه بازی'عصبانی که میشم از دستت وقتی مبشه لحظه ه...
12 مرداد 1392

دوتا دوی بانمک

.دوتا دوی خندونو بیخیال دستای همدیگرو گرفتن با شادی میپرن اینور اونور یدونه دخترم به پشتوانه همین دوتاست که این همه بلا شده میره بالای نردبون خونه مامان وجیشو تا اخرین پلش که رفت بالا مامان بیخبرشو صدا میکنه و مامانشم خشک میشه از دیدنش  صلوات میفرسته و سریع بغلش میکنه...دوتا دو اومدن بغل هم واستادن دخترکمم  این دوتا رو زده زیر بغلش انگار که انقدر ناقلاتر شده و یک هفتست خودشو از پوشک گرفته و تصمیم گرفته خونه مامان طفلکشو گه گداری ابیاری کنه...شیطونکم تا تو کارتوناش شخصیت تپل میبینه میگه وای غذا خورده قبی شوده!!!عاشق دایی حسینو موتورشه میگم شاینا بگو حسین میگه مسن!!!میگم بگو ح میگه ح میگم حالا بگو سین میگه موسن!!موهای مامانشو میگیره ...
4 تير 1392
1